همسر عزیز و مهربانمهمسر عزیز و مهربانم، تا این لحظه: 38 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
آناد خانوم یعنی خودمآناد خانوم یعنی خودم، تا این لحظه: 36 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره
یکی شدنمونیکی شدنمون، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره
اون عصرِ پاییزی قشنگاون عصرِ پاییزی قشنگ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره
میوه ی بهشتیِ خونه ی مامیوه ی بهشتیِ خونه ی ما، تا این لحظه: 3 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

سلام روزهای آینده

بهمن 97 برام خیلی بد بود،بعد از اون چند ماهی طول کشید که خودم رو جمع و جور کنم، ولی امیدوارم که بتونم اون خاطررو با یه خاطره ی خوب جایگزین کنم

شکر گذاری

خدا یه بار دیگه بهم ثابت کرد که با ماست و از اون بالا هوای من و همسری رو هم داره و ضمنه اینکه فهمیدم که تو زندگیه دو نفره کوچولوی ما که ایشالله به وقتش میشه سه عدده 18 یه جای خاصی داره ، واسمون داستان داره، خرافاتی نیستما ولی وقتی یه موضوعی هی تکرار میشه و اتفاقاته مهمت چه خوب چه بد (که ایشالله همیشه خوب باشه ) تو این تاریخ اتفاق میفته خب آدم دیدش به این عدده 18 عوض میشه دیگه ه ه ه !..... خدا رو شکر،                                                                ...
18 آبان 1394

.: اون عصره پاییزی خوب ، 6 سالگیت مبارک :.

سلاااام؛ چقدر حسه خوبی داد وقتی که صبح که وبلاگم رو باز کردم این مطلب رو بالاش دیدم. اون عصره پاییزی خوب ، 6 سالگیت مبارک  آره خیلی خوب بود. 6 سال گذشت. درست 6 سال از اون روزی که سرنوشته هر دوی مارو تغییر داد و مارو بهم گره زد گذشت. چقدر خوب بود ، چقدر خوبی تو ، و چقدر خوبه که هستی و ماله منی، تا وقتی زندم واسه منی! چقدر همه چی اتفاقی پیش رفت انگار زنجیره ای از اتفاقا افتاد تا ما اون روز عصری باهم آشنا شدیم و گاهی فک میکنم اگه و فقط اگه یکی از اون حلقه های زنجیره نبود تو الان با کسه دیگه ای بودی و منم با یکی دیگه سره سفره عقد نشسته بودم و الان علیرغمه همه مشکلاتی که داریم ،البته از بی...
12 آبان 1394
1